جستجوگر وب
🔥اطلاعیع🔥

فصل دوم👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻❤️‍🔥🔥

🖤🖤🖤

امشب تا ساعت12قسمت اخر فصل اول

رمان حلقع وحشت میزارم😌

رمز دار خواهد بود 😁

هرکسی 2 تا ایموجی😎  کامنت کنع

رمز رو دریافت میکنع♥

🖤🖤🖤

[ دوشنبه 23 خرداد 1401 ] [ 21:52 ] [ Amoir ] [ بازدید : 150 ] [ نظرات (3) ]
حلقه وحشت قسمت 17و18

🖤‌🖤🖤

ریوما: امیلی وسایل سفر آماده کن بریم

مسافرت دسته جمعی

امیلی؛ ام باشع حتمابقیه بچه هارو گفتی

ریوما؛ ارع بابا اونا خودشون میدونن بزا زنگ

بزنم به ایجی و کاتری مطمعن شم

ریوما؛ الو سلام خوبی

ایجی؛ سلام مرسی ممنون 

ریوما؛ چی شد چیکا میکنینن واسه سفر؟؟ 

ایجی؛ ما آماده کردیم بریم داریم وسایلمون

میبریم تو هواپیما

ریوما؛ ام باشع ماهم الان میایم بقیه چی

اومدن یا نع

ایجی؛ همه به جز تزوکا و خانوادش 

ریوما؛ زنگ بهش زدی

ایجی؛ ارع زدم

ریوما؛ خب چیشد

ایجی؛ گفت دارع میاد

ریوما؛ خوب باشع مام داریم میایم خدافص

ایجی؛ منتظرم خدافص

ریوما؛ وسایل گذاشتی تو ماشین

امیلی؛ اهوم

ریوما؛ بچه ها بیاین سوار شین باید بریم

ریوری ریو؛ ما اومدیم

امیلی؛ خب بریم

ـــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ریوما؛ رسیدیم پیاده شین

ریوری ریو؛ چشممم

امیلی؛ سلام به همه ماهم اومدیم

ریوما؛ سلام به همه!! تزوکا لایلا و کریس

کجان؟؟؟ 

تزوکا؛ لایلا گفتکه نمیخواد بیاد کریس هم

وابسته به اونع

امیلی؛ اون باردارع کسی پیشش هست

تزوکا؛ اره مادرش پیشش هست

ریوما؛ حیف شد بچه کمک کنین وسایل 

رو بیاریم بالا

همه؛ باشع

اویشی؛ این دیگع آخریع تموم شد 

فوجی؛ همه سوار شین بریم

ریوما؛ بچه ها!! 

مومو! چی شده؟ 

ریوما؛ اونجا رو نگاه کنین؟ 

کایدو؛ چه خبره چرا جمع شدن! 

ریوما؛ اونجارو داره اون زن رو گاز میگیرع!!! 

تزوکا؛ اونجا چه خبرع اون ادم چش شدع

ریوما؛  ؟؟؟ هااا یعنی میتونه اون باشع!! 

((( کویا؛ یه بمب بزرگ تو راهه که کل کشور به لرزع در میاد منتظرش باش ریومااا))) 

مومو؛ چی داری میگی ریوما اون چیع

ریوما؛ پس منظورش از بمب بزرگ ویروسع

خدای من!!!! 

اویشی؛ریوما درس توضیح بدع ویروس چی!

ریوما؛ اون یه ویروسه وقتی منتقل بشه به

کسی هرکدوم تون رو گاز بگیره شما هم

آلوده میشین هیچ پاد زهری هم ندارع برین

داخل زود باشین

مومو؛ چیکار باید بکنیم

ریوما؛ کاری نمیشع کردکل کشورآلوده میشه

تزوکا؛😱لایلا کریس من باید برم دنبالشون

ریوما تزوکا رو میگیره و میگه؛ زده به سرت

اگه بری بیرون توهم الوده میشی یه متر

هم نمیتونی بری 

تزوکا؛ پس میخوای بشینم دس رو دس

بزارم تا خانوادم الوده بشه 

ریوما؛ نع... گوشی توبده به من

تزوکا؛ واسه چی

ریوما؛ بده من فقط کارت نباشع

تزوکا؛ باش بگیر

ریوما؛ زنگ میزنم ببینم کجاس الان بره

داخل خونه باشع

... بوق....بوق... بوق... بوق... بوق

دستگاه مورد نظر در دسترس نمیباشد

ریوما؛ برنمیدارع

تزوکا؛ بازم بگیر

ریوما؛ باشع

بوق... بوق... بوق... الو

ریوما؛ الو لایلا خودتی

لایلا؛ اره خودمم چیزی شدع

ریوما؛ کجاییی زود بگو

لایلا؛ کریس دلش بستنی خواس دارم میرم

بگیرم براش بخوره

ریوما؛ نرو

لایلا؛ الان تو خیابنم نمیتونم جواب بدم بعد

زنگ میزنم ریوما

ریوما؛ لایلا نرو ویروس تو شهره الوده

میشی نروو

لایلا؛ چی گفتی نشنیدم... اونجا چه خبره

ریوما؛ لایلا تا جایی که میتونی سریع خودت

برسون خونه درو هم ببند

لایلا؛ چرا چیشده

ریوما؛ یه ویروس خطرناک تو شهر پخش

شده زود برو

لایلا؛ باشع الان...  خدای من این چیع

ریوما؛ چی شده لایلا خوبی

لایلا؛ اون جلوم هس

ریوما؛ تکون نخور.. فقط اروم... برگرد و بدوو

لایلا؛ ریوماا دهنش پر ازخونه

ریوما؛ لایلا نزا دست بهت بزنه زود باش

وقتی رسیدی زنگ بزن منتظرم زوددد

بوق بوق بوق بوق بوق

تزوکا؛ چیشده حالش خوبع

ریوما؛ هنوز سالمه خوبع

تزوکا؛ یعنی چی هنوز سالمه 

فوجی؛ نگران نباش 

اویشی؛ اروم باش چیزی نمیشه

کایدو؛ صب کن ببینیم چی میشع

امیلی؛ ریوما میخوای چیکا کنی

ریوما؛ میرم دنبالش

مومو؛ چی چیو میخوام برم دنبالش اگه بری

از بین این افراد الوده میشی توهم

امیلی؛ مومو راس میگه نمیتونی بری

ریوما؛ نمیتونم دس رو دس بزارم تا اونا

الوده بشن نمیشع بی خیال باشم

تزوکا؛ منم میام

ریوما؛ نه خیر تنها میرم دو نفری بریم زود

الوده میشیم 

تزوکا؛ ولی ریوما... اشکاش سرازیر میشه

ریوما؛ به من اعتماد کن خب من هرطوری

باشع لایلا و کریس و سالم میارم پیشت

قول میدم بهت تزوکا باشع

((ریوما؛ هیچوقت فک نمیکردم ببینم تزوکا داره گریع میکنه به کمک احتیاج داره منم هرطور باشع تو این شرایط کمکش میکنم)) 

تزوکا با چشمای خیس؛ باشع 😭

امیلی؛ ریوما خواهش میکنم مراقب باش

ریوما گونه امیلی رو بوس میکنه و میگع؛ 

تمام تلاشم میکنم چشم سعی میکنم

مراقب باشم 

دینگ درینگ

ریوما؛ زنگ زد الو

لایلا؛ ریوما

ریوما؛ خوبی لایلا کجای 

لایلا؛ خونم خودم رسوندم 

ریوما؛ همونجا باش جایی نرو خودم میام

دنبالت باشع

لایلا؛چجوری میخوای بیای کل خیابوناالودس

ریوما: نگران اونش نباش من میام

لایلا؛ باشع ولی مراقب باش

ریوما؛ حتما خودافص تا بیام نری جای

لایلا؛ باش خودافص

ریوما؛ من باید برم پشت سرم در رو زود

ببندید و برین با هواپیما 

اویشی؛ کجا بریم شما چی پس

ریوما؛ ما با یه راه دیگع میایم شما نگران

نباشین فقط برین کاتری راه بنداز برو ما

خودمون میایم باقطار 

همه؛ مراقب باش

ریوما؛ چشم من رفتم فعلا بای

ـــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ریوما؛ ماشین نیاز دارم اونهاش

حرکت میکنه داخل شهر میشع کل خیابون

ها الوده داخلوش بود همشون دورماشین 

جمع شدن خدارو شکر ماشین زد گلوله بود

نمیتونستن شیشه هاش بشکنن برن داخل

ریوما؛رفتم تو خودم یه صدای اومد وایسادم

صدای بچه بود داشت گریع میکرد سعی

کردم صدا رو دریابم بچه دوساله تو ماشین

بود مادرو پدرش تو فروشگاه الوده شده

بودن شرط میبندم رفتن وسایل براش بخرن

اما... 😓

باید بهش کمک کنم سر الوده هارو گرم

کردم با صدای بوق ماشین اخه اونا نمیدیدن

بچه رو بغل کردم از ماشین بردم بیرون

ارومش کردم دیدم یه پسر و دختر باهم

دارن فرار میکنن بچه رو بهشون دادم ولی از

سالم موندنش مطمئن نبودم  هرچند تلاشم

کردم باید میرفتم دنبال لایلا و کریس 

راه افتادم رسیدم خداروشکر الوده ها کمتر 

بود تو خیابون  اروم زنگ زدم

لایلا درو باز کرد

لیلا اروم؛ بیا تو

ریوما؛حالتو خوبه خودت خوبی کریس خوبه 

لایلا؛ خوبم  کریس هم خوبه 

ریوما؛ زود باش کریس رو بده به من بیا

بریم خودم میبرم تون 

لایلا؛ باشع بریم 

🖤🖤🖤

اگه خوشتون اومد لطفا نظر بدین و بگین 

منتظر نظرتون نسبت به این قسمت هستم

🖤🖤🖤

[ یکشنبه 22 خرداد 1401 ] [ 16:51 ] [ Amoir ] [ بازدید : 148 ] [ نظرات (3) ]
✌خبر داخ✌

💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜

✌😁✌

خب خب سلاممم👋🏻

سه قسمت دیگه مونده از فصل اول و ما موندیم 

و شمااا

این پوستر هم که می بینین حدس تون درسته

پوستر فصل 2 هستش خودتون بهتر از من خبر

دارین 😂😂😂

این سه قسمت رو طی یه هفته میزارم ولی فصل 

بعد رو باید یکم صبر کنین امتحانا تموم شه اونوقت

یه زمان مشخص میکنم که هر روز یا هردو روز یه

قسمت از رمان براتون بزارم ❤❤❤

حمایت فراموش نشه 💙

منتظر خبر های خوف باشین😄

✌😁✌

💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜

[ سه شنبه 27 اردیبهشت 1401 ] [ 3:37 ] [ Amoir ] [ بازدید : 76 ] [ نظرات (1) ]
رمان حلقه وحشت قسمت 15و 16

🖤🖤🖤

... 

مومو؛ ریوما ریوما توروخدا چشات باز کن😰

اینویی؛ تزوکا محکم فشار بده 

تزوکا؛ بیشتر از این نمیشه 

اینویی؛ بیا کنار ببینم میخوای بمیره اگه جلوی خون

ریزی رو نگیریم میمیره حتما

ایجی؛ بچه ها اورژانس اومد

اینویی؛ تزوکا آروم بلندش کن ببریمش بالا

تزوکا؛ باشه

اینویی؛ آروم آروم آروم

مومو: ریوما صدامو میشنویی؟ 

اینویی؛ خیلی خون ریزی شدیده لعنتی باید بیشتر

فشار بدم... 

ریوما؛ آیـــــــــــــــــــــــی آع😖😔

مومو؛ اینویی بس کن دیگه داری فقط بدتر میکنیش

نمیبینی خودش حالش بده آخه

اینویی ؛ من بخواتر خودش این کارو میکنم

مومو: ولی داره درد میکشه 

اینویی؛ 😢نه باید کمکش کنم

راوی؛ با هزار بدختی ریومارو به اورژانس رسوندن و

راهی بیمارستان کردن 

کایدو؛ رسیدیم رسیدیم نگه دارخانم پرستار 

&بفرمایین میتونم کمکی بهتون بکنم

کایدو؛ لطفاربیماری که چاقو خوره بود الان اوردنش

اینجا کجاست؟ 

&بیماری که چاقو خورده درسته بیماری به اسم

ایچیزن ایشون به طرف اتاق عمل بردند همراهانشون

هم اونجا هستند 

کایدو؛ بیان بریم خیلی ممنونم خانم پرستار

&خواهش میکنم

کایدو؛ بچه ها... چی شد

مومو؛معلوم نیس... بردنش اتاق عمل معلوم نیس

کی بیرون میادد ꒦ິ⌓꒦

کایدو؛ امیدوارم... فقط خوب بشه

تزوکا؛از بس امیلی قویه ایناهم شروع کردن جو دادن

بسه دیگه خیلی زود حالش... 

راوی؛ یه صدای بلند از پشت سرش اومد به پشت

خودش نگاه کرد

تزوکا؛ 😳😱امیلی خدای من امیلی حالت خوبه

امیلی چشمات باز کن یکی کمک کنه خانم پرستار

&چه اتفاقی افتاده 

تزوکا؛ نگران همسرشون بوده حالش بد شده 

&بزارینش رو تخت دیگه نگران نباشین

 تزوکا؛ کجا می برینش 

&همین اتاق کناری تابهش سرم  وصل کنم فشارش

برگرده به حالت اول

تزوکا؛ باشه ممنون... خب هنش تقطیر شماهاست

مومو کایدو: مگه ما چیکارکردیم

تزوکا: امیلی خودش بی از حد ضعیفع بد شما جلوش

میگن الفاتحه همسرت خجالت بکشین از سنت تون

از قد و قوارتون خجالت بکشین من مثلا جلو شماها

بگم همسراتون مردن

کایدو و مومو؛ تزوکاااا

تزوکا؛ گفتم مثلا

کایدوو مومو؛ ما متوجه شدیم معذرت میخوایم

ایجی؛ باشه بسه وقت دعوا نیس تموم کنین

...

.... 

..... 

3ساعت بعد... 

فوجی؛ زیادی طول کشیده نگرانم تزوکا

تزوکا؛ کاری از دستمون برنمیاد

ایجی؛ بچه بچ.. ه ها دکتر اومدد

اویشی: آقای دکتر حالش چطوره؟؟؟ 

 دکتر؛حالشون خوبه خدارو شکر خطر تا حدی رفع

شده راستی کی پهلوی ایشون بسته بود 

ازوکا؛ درست خب

دکتر؛ پسر کارت عالی بود اگه پهلوش محکم

نمی بستی معلوم نبود زنده میموند یا نه

همه؛ واقعا

دکتر؛ بله محکم بستن پهلوش جلوی خون ریزی رو

گرفت و باعث شد خون تو رگ هاش بمونه تا زنده

بمونه کارت خوب بود 

درینگ درینگ

تزوکا؛ تلفن منه... الو

مارنی؛ الو سلام تزوکا چی شد

تزوکا؛ خداروشکر به خیر گذشت

مارنی: وای چه خبر خوبی خیالم راحت شد

تزوکا؛ بچه ها کجان انگار دورت خلوته صدایی نیس

مارنی؛ خوابیدن

تزوکا؛ جدی خوب از پسشون بر اومدی عااا

مارنی؛ من کار زیادی نکردم همش... کار ریوری بود

تزوکا؛ ریوری؟ 

مارنی؛ آره من فقط شام درست کردم خوردن بعد

ریوری همه اونا برد اتاق خودشون و برای همشون

رخت خواب پهن کرد اونایی که عادت نداشتن رو

زمین بخوابن رو گذاشت رو تخت خودش و ریو

و بعد برای همشون داستان خوندو همشون خوابیدن

تزوکا؛ نمیدونستم خوندن بلده با اینکع فقط

دوسالشه اما خیلی خوب با ادبو با کمالاته  آدم شک

میکنه دختر دوساله اس خودش الان خوابیده 

مارنی؛ من نمیدونستم بلده بخونه یعنی کاملا وافقم

باهات نه نخوابیده 

تزوکا؛ یعنی بیداره الان؟؟ 

مارنی؛ آره بیداره رفته تو بالکن نشسته و بیرونو نگاه

میکنه و نمیدونم دیگه

تزوکا؛ نکنه یهو بیوفته یا تو این هوا سرما بخوره برو

بیارش داخل

مارنی؛ اولا ریوما حصار خاص گذاشته نیوفتن دوما

لباس پوشید که رغت نشست اونجا

تزوکا؛ خب خوبه مراقبش باش میشه گوشی بهش

بدی لطفا

مارنی ؛ البته چرا که نه ریوری عزیز دلم

ریوری؛ بله خاله جون

مارنی؛ بیا عمو تزوکا میخواد بات حرف بزنه

ریوری؛ باشع... الو

تزوکا؛ الو عمو جون خوبی

ریوری؛ ممنون شما خوبین

تزوکا؛ منم خوبم ممنون شنیدم کارا زیاد کردی

ریوری؛ نه من کاری نکردم همه رو خاله جون انجام

داد من بلد نیستم غذا درست کنم

تزوکا؛ عمو قربونت بشم قول میدم وقتی بزرگ بشی

آشپزی هم یاد میگیری از اون خوب هاا

ریوری؛ ممنون عمو جون تلاشمو میکنم

تزوکا؛ عموجون چرا نخوابیدی دیر وقته برو بخواب

ریوری؛ عموجون

تزوکا؛ جان عمو بگو

ریوری؛ به این زودی قول تون یادتون رفت من منتظر

باباهیم هستم

تزوکا؛..... 

بابا قول داد هر طور شده امشب انگلیسی بهم یاد

بده بخونم بنویسم ببخشید بابام تو قول دادن بهتر از

شماست اگه قول بده همیشه سر قولش میمونه و

میاد منم منتظرش میمونم تا بیاد

تزوکا؛ببخشید عمو جون که قولم زیر پا گذاشتم

متاسفم 

راوی؛ اشک های تزوکا از صورتش جاری میشه 

تزوکا قول داده بود اما با این وضعیت حال ریوما

نمیتونست دخترشو به دیدنش بیاره و گیج شده بود 

با حرفای ریوری خیلی دلش شکست اما خوب که

فکر  با خودش گفت بی معنی هم نگفته.... 

ریوری؛ عمو جون مهم نیست نتونستین رو قول تون 

بمونیین مهم اینه من از شما ناراحت نیستم شما 

عموی مهربونی هستین من شمارو دوس دارم😊

تزوکا؛ عزیز دلم عمو قربونت بشه انقد تو شیرینی

بامزه کوچولو 

ریوری؛ من دیگه برم میخوام یکم تمرین نوشتن کنم

تزوکا؛ باشه عمو برو فعلا

ریوری؛ خدافص

.... 

تزوکا؛ بله چی شده 

فوجی؛ ریوما به هوش اومده 

تزوکا؛ راست میگی

فوجی؛ دروغم چیه آخه

تزوکا؛ بریم داخل 

ریوما؛ م ن با. ید ب برم 

امیلی؛ ریوما حالت خوب نیس کجا میخوای بری

تزوکا؛ ریوما آروم باش لطفا

ریوما؛ می خ وام ف فق ط ب برمم خو خونه

مومو؛ ریوما تروخدا بس کن حالت خوب نیست

خواهش میکنم بشین لطفا

ریوما؛ ن نمی ت تونم بای ید ب برم م من قو قول

دادم 

ایجی؛ به کی قول دادی حالت اندازه قولت مهم نیس

ریوما؛ ب به ر ریو  ری ا اگه مهم ب بود نمی خ خوا

س تم بر م

امیلی؛ بیا بربم خودم کمکت میکنم

همه؛ امیلییی

راوی ریوما از تخت اومد پایین امیلی بهش کمک کرد

و از بیمارستان خارج شدن بقیه هم همراشون بودن

تزوکا؛ عقب بشین خودم رانندگی میکنم 

امیلی: باشه

تزوکا؛ حرکت کردیم سمت خونه وقتی رسیدیم

ریوری تو بالکن نشسته بود و خیابون چشم دوخته

بود 


ریوری؛ ها با با بابا اومد 

 راوی؛ ریوما از ماشین پیاده شد و متوجع صدای

ریوری شد خیلی آروم به سمت در خونه قدم برداشت

ریوری آروم درو باز کرد و... 

ریوری: 🥺بابایی🫂

راوی؛ ریوما رو دو زانو خم میشه و ریوری بی صبرانه

میپره تو بغلش ریوما هم دستی به موهاش میکشه و

سرشو بوس میکنه

ریوما؛ بابا یی ب ببخشید دیر اوم دم

ریوری؛ بابا مهم نیس دیر اومدی مهم اینه بالاخره

اومدی میدونستم میای چون میدونم همیشه رو

قولت هستی بابایی دوستت دارم از پیشم نرو هیچ

وقت باشه

ریوما؛ باب بایی همه تلا ش ش می کنه ب بریم

داخل  ت تا مریض نش دی

ریوری؛ چشم اطاعت میشه

🖤🖤🖤

 منم مث ریوما منم تو شرایط سخت تسلیم نمیشم 

امیدوارم خوشتون بیاد... 

🖤🖤🖤

[ چهارشنبه 14 اردیبهشت 1401 ] [ 9:11 ] [ Amoir ] [ بازدید : 67 ] [ نظرات (0) ]
رمان حلقه وحشت قسمت 13و 14

🖤🖤🖤

ریوما

ر+وای دارم از خستگی میمیرم دلم میخواد بخوابم

اِ _عزیزم پاشو.. میگم پاشو دیگه

+نمیتونم خستم نمی پاشم

_پام میشی یا بیام قشنگ بپاشونمت به در و دیوار☺️

+آغا بزا بخوابم میخوام مرخصی بگیرم اصلا میخوام

استعفا بدم

_آها که میخوای استعفا بدی عاا

+هاا نه نه نه نیا نزدیک غلط کردم بخدا الان میرم

دوشیفت کار میکنم

_دیگه دیر تصمیم گرفتی

(نقطه ضعف ریوما قلقک کردن پاهاشه🤣) 

+نکن جان من نکن🤣🤣نکن دیگه🤣نکن امیلی🤣

بسع 😭اشکم در اومد بس کن😭

_خب فک کنم کافیه☺️

+. 👿😈

_چیه چرا اینجوری نگاه میکنی چته

+بیا اینجا ببینم

(سر پا وایساده بود نیم رخ تو یه ثانیه پریدم کمرشو

گرفتم کشیدمش تو بغلم انداختمش رو تخت) 

_آی چیکار میکنی

+دارم عشقو بغل میکنم 😄

_عا باشه ولی دیرت میشه بچه ها بیدارن میان

میبینن زشته واا

(یکم سرخ شدم با این حرکاتش انگار بچه دوماهس

اینجوری من دوتا بچه ندارم سه تا بچه دارم😆) 

+میدونی دلم چی میخواد 

_چی میخواد

+دلم میخواد همیشه کنارت باشم دوس ندارم هیچ

وقت ازت دور بشم تکون نخورداز بغلم یکم بمون

بدنش چقد زیاد گرمه نکنه مشکلی پیش اومده

باشه) 

عزیزم حالت خوبه نکنه مریض شدیبه من نمیگی

_نه نه خوبم 

+میخوای ببرمت دکتر آزامیش بدی شایدمریض

باشی متوجه نشده باشی

_نه باور کن خوبم

+خیلی دوستت دارم💖

(همین جوری که حرف میزدیم سرمو بردم بین

موهاش وایی انقد خوش بو هستن آدم به کلی

 عقلش از دست میده دیونه میشه 🤤🤤

خیلی آروم برش گردوندم تو بغلم سرش رو شونم

بوددستم گذاشتم موهاشو نوازش کردم 

وای🤤چقد نلمه... یکم محکم تو بغلم فشارش دادم

بعد سرشو بلند کرد منم از فرصت استفاده کردم رو

هردوگونش بوس کرد😘😘) 

_منم دوستت دارمم☺️

(نمیدونم واقعا خیلی حس عجیبی بهم دس داد

گونه هام انقد داغ شد که گفتم الانه از هوش برم) 

+عزیزم گرسنه صبحونه چه ساختی

_بریم پایین میبینی

+پس بزن بریم😋😋😋

..... 

_بیا اینم کت بگیر

+مرسی به امید دیوار عزیزم

_به سلامت برگردی😊

+خب بریم

... 

ریوما

از خونه اومدم بیرون فاصله مرکز بااینجا خوشبختانه

زیاد نیس بیست دیقه ای میرسم

☆ببخشید آقا میشه... 

ریوما: بله آیـــــــی... 

☆بلندش کنین زود بریم

❤️‍🔥❤️‍🔥

امیلی بچه ها ناهار چی میخورین

ریوری؛ ریو به نظرت چی بگیم

ریو: چرا از من میپرسی نمیدونم

ریوری: آمممم اها کیمیچی ماهی دسرت کن مامانی

امیلی: باشه عزیز دلم

ریو: نه خورشت کاری درست کن

ریوری: نه خیرم کیمچی ماهی

امیلی دعوا نکنین خورشت کاری شب درست میکنم

ریو ریوری: باشه

امیلی: میخاین بریم پارک

ریو ریوری: آخ جون بریم پارک

امیلی: 😊

... 

ریوما: من کجام آی سرم.. آه نمیتونم نفس بکشم

این بوی چیه من کجام... 

چشام که بهتر باز کردم سرم داشت خون میومد

لعنتی سرم آیی نمیتونم جلوم درست ببینم

تق تق تق

+ای این صدای چیه صدای کفش زنانس

کویا_؛ سلام ریوما 

+... 

_چرا زبونت بند اومد میدونم از دیدنم خوشحالی

+ای ن غیر غی ر ممکنه باورم نمیشه تو کویا عی

_حدس میزدم از دیدنم خوشحال بشی

+من هیچوقت از دیدن تو خوشخال نبودم و نمیشم

(دستش توی جیبش کرد و یه عکس بیرون آورد

چیی اون عکس خانواده منه) 

_اینو میببنی اگه از دیدن من خوشحال نشدی با این

قیچی پاره میشه 

+رک و پوس کنده بگو منظورت از این کارا چیه

_واقعا یعنی معلوم نیس.. خودت بهتر میدونی برای 

چی اینجام پس به شعور خودت توهین نکن

+ببین این اولین و آخرین باره که بهت میگم اگه از 

ده متری خونه من رد شدی جنازتو هم پیدا نمیکنن

_وایییی ترسیدم بزار روشنت کنم من کارینمیکنم 

خودش بپا میوفته و 

+منظورت از این حرفا چیه میخوای چه غلتی کنی

_من یه بمب بزرگ درس کردم کل نه فقط تو

وخانوادت بلکه شعاعش کل کشورو فرا میگیره

+تو دیونه شدی میخوای چیکارکنی

_من باید برم بیا فعلا اینم چاقو خودت باز کن برو 

+وایسا صبر کن لعنت بهت

_لعنتی با منی 😂پس قبلش گوش مالیش بدین

چاقو هم میبرم خودتون بندازین جسدشو جایی

... 

امیلی: اینم ناهار برا کوچولو های شیطونم

وروجک ها بیاین شیرینی

ریوری ریو: آخ  جون 

درینگ درینگ 

ریوری: هوم مامان 

امیلی: جانم عزیزم

ریوری مامان گوشی داره زنگ میخوره

امیلی: شما شیرینی هاتونو بخورین من جواب میدم 

امیلی؛ الو منزل ایچیزن بفرمایین

نیک:(همکار ریوما) سلام ببخشید مزاحم شدم شما

همسر ریوما هستین

امیلی: این چه حرفیه مراحمین بله همسرشون

هستم 

نیک: ببخشید چرا ریوما نیومده سر کار مدیر از صبح 

منتظرشه 

امیلی؛ ببخشید متوجه منظورتون نمیشم ولی ریوما

صبح حرکت کرد به سمت اونجا ریوما اونجا نیس

نیک: یعنی چی اون باید همون موقع ها میرسید

خیلی نزدیکه مقر پایگاه 

امیلی بزاربن الان با گوشی خودم بهش زنگ میزنم

نیک: باشه

امیلی: تلفنش خاموشه 

نیک: ریوما داشت پرونده خاصی رو تکمیل میکرد 

ممکنه بلایی سرش آورده باشن باید پیداش کنیم

امیلی؛ خدای من فقط دعامیکنم سالم باشه کجا رو

باید دنبالش بگردیم

نیک: بسپارینش به من فقط شما خونسردی تون

کنترل کنین من خودم نیرو میفرستم دنبالش بگردن

امیلی؛ باشه سعی میکنم فقط خاهش میکنم اگه

خبری شد منو در جریان بذارین

نیک: حتما قول میدم

امیلی؛ ممنون 

نیک: من برم نیرو اعذام کنم فعلا خبری شد بهتون

زنگ میزنم

امیلی؛ خدافظ.. یعنی چی شده باید به بچه ها زنگ

بزنم

ریوری؛ 😭مامانی چی شده

ریو؛ 😭

امیلی: چیزی نشده دخترم تو چرا گریه میکنی ریو

ریو؛ اخه شما دارین گریه میکنین

امیلی؛فدات بشم که انقد دلتون نازکه بیاین بغلم

چیزی نشده برین تو اتاق بازی کنین باهام منم الان

زنگ میزنم میام باشه

ریو؛ چشم

ریوری؛ چشم

تزوکا: الوو

امیلی؛ برین حالا تو اتاق..  تزوکا 😭تورو خدا کمکم 

کنین😭😭😭

تزوکا؛ چی شده گریه نکن فقط بگو چی شده

امیلی: ریو😭ما  صبح😭رف😭ت که😭بره سر😭

کار 

تزوکا: نمیدونم چی میگی الان کجایی میام همونجا

امیلی؛ خونه😭😭

تزوکا؛ گریه نکن الان منو بقیه میایم

بوق بوق

لایلا؛ چی شده با کی بودی میگفتی گریه نکنه

تزوکا؛ امیلی بود فک کنم اتفاقی برا ریوما افتاده

لایلا ؛ چی اتفاقی افتاده

تزوکا؛ منم نمیدونم من زنگ به بچه هامیزنم بیان 

تورهم آماده شوبریم خونه ریوما

لایلا؛ باشه بچه ها آماده شین بریم خونه عمو ریوما

کریس کیتی؛ چشم مامان آخ جون بریم پیش ریو و

ریوری

امیلی؛ یعنی حالش خوبه اگه اتفاقی بیوفته ... 

نه زبونت گاز بگیر هیچ اتفاقی براش نمیوفته

زینگگگگ زینگگگگگگ 

امیلی؛ کیه

تزوکا؛ امیلی ما هستیم 

امیلی: س سلام 😭بفرمایین داخل

لایلا؛ سلام عزیزم چرا گریه میکنی

امیلی؛ 😭

مومو؛ ریوما چه اتفاقی براش افتاده کجاس

امیلی؛ من.. صبح بیدارش کردم و بعد از خوردن

صبحونه رفت که بره سر کار

الان عصر شده یکی از رفیق هاش که ماموریت بود

و الان از ماموریت برگشت به من زنگ زد گفت ریوما 

نیومده سر کار 

فوجی؛ خب ممکنه رفته باشه جایی دیگه

امیلی؛  نه گوشیش هم خاموشه و... 

اویشی: و چی ها

امیلی: ماشینش کنار جاده پارک شده و خودش نبود

😭😭😭

ایجی؛ یعنی چه اتفاقی افتاده

امیلی؛ نمیدونم 😭😭😭

یویین؛ بابا بابا

اینویی؛ جانم پسرم 

یویین: بابا ریو و ریوری تو اتاقشون دارن گریه میکنن

کایدو؛ چرا دارن گریه میکنن 

کریس؛ نمیدونیم چرا

امیلی؛ یعنی الان کجاس😭😭😭😭

تزوکا؛ امیلی آروم باش لطفا من میرم پیش بچه ها

لایلا سعی آرومش کنی

لایلا؛ باشه

تق تق تق

ریوری؛ کیه

تزوکا؛ عموجون اجازه دارم بیام تو 

ریوری؛ بیاین داخل عمو جان این چه حرفیه خونه

خودتونه

تزوکا؛ سلام عموجون

ریوری: سلام عمو

تزوکا؛ ریو چرا داری گریه میکنی

ریو؛ آخه خواهر جون مامان دارن گریه میکنن

تزوکا عزیز دلم گریه نکن مامان و خواهرت دیگه

گریه نمیکنن

ریو؛ واقعا

تزوکا: آره ریوری عمو جان چرا گریه میکنی قربونت 

بشم 

ریوری؛ عمو... 😢

تزوکا؛ جان عمو بگو

ریوری؛ عمو بابام گم شده معلوم نیس کجاست

تزوکا؛ عمو که اینو گفته

ریوری؛ عمو خودم از پشت گوشی شنیدم😭

تزوکا؛ عمو جون حتما اشتباه شنیدی بابات الان سر

کاره

ریوری!: عمو من خودم میدونم نمیخواد الکی بگی

تزوکا؛ باشه عمو الکی نمیگم بیا یه قولی بدیم

ریوری؛ چه قولی 

تزوکا؛ شب بابات میارم پیشت توهم قول بدی گریع

نکنی باشه

ریوری؛ قول میدین 

تزوکا؛ اوهوم

ریوری؛ باشه منم قول میدم

تزوکا؛ آفرین عمو جون حالا بیا بغل عمو بریم پایین

پیش بچه ها ریو تو هم بیا بغلم عمو بریم پایین

ریو و ریوری: چشم

تزوکا؛ بچه ها اینم ریو و ریوری برین باهم بازی کنین

؛ آخ جون بریمم

لایلا؛ امیلی هم آروم شده 

زینگگ زینگگ

تزوکا؛ امیلی جواب بده شاید خبری از ریوما باشه

امیلی؛ باشه..  عه

فوجی؛ چرا جواب نمیدی

امیلی نیک؛ نیس یه شماره ناشناسه

کاتری؛ بده به من تو جواب نده

مارنی؛ اینکه شماره ناشناسع خوب نیس

کارای؛ منظورت چیه مارنی

سوجین؛ من میدونم

همه؛ بگو خب

سوجین؛ ممکنه کسی باشه که ریوما رو دزدیده

گوشیو بدید به من 

سوجین الو

کویا؛ سلام خانمی گوشیو بده به صاحبش

سوجین؛ چی؟ 

 کویا؛ گوشیو بده به کسی که رو صندلی نشسته

منظورم امیلیه

سوجین؛ تو از کجا میدونی کسی که رو صندلی

نشسته کیه؟؟ 

کویا؛ وقتمو داری هدر میدی گوشیو میدی یا قطع کنم

ها ولی بعد جسد شو میبینین

راوی؛ گوشی روی بلند گو بود همه تعجب کردن اون

فرد کیه که میبینه مارو جسد کیو میبینن

تزوکا؛ گوشی رو به امیلی بده

سوحین بیا بگیر آروم باش فقط

امیلی: اَ  الو

کویا؛ سلام امیلیه عزیز

امیلی؛ س سلام 

کویا؛ نگران ریومایی نگران نباش جسدشو میزارم بیا 

ببینش

همه؛ 😳

امیلی؛ ت تو چی داری میگی

راوی؛ اشک های امیلی سرازیر سدن و هر چه قدر از

زمان مکالمه میگذشت شدت شون بیشتر میشد

کویا؛ گوش کن جسدشو کنار پل رنگین کمان 

میتونی پیدا کنی من باید برم قراره یه آتیش بازی

بزرگ به پا کنم تو و خانوادت هم در اون آتیش بازی

جای دارین پس تا زمانش با بای🖐🏻🖐🏻🖐🏻🖐🏻

بوق... بوق... 

راوی؛ گوشی از دست امیلی افتاد همه سرجاشون

خشکشون زده بود 

مومو؛ میخواین وایسین اینجا تا چی بشه باید بریم

دنبالش 

راوی؛ همه سوار ماشیناشون شدن به راه افتادیم 

دریغ از اینکه بدونیم قراره با چه چیزی رو به رو بشیم

...... 

...... 

....... 

 تزوکا؛ رسیدیم هر کدومتون یه طرف بگردین زود

باشین

مومو؛ پس کجاس

فوجی؛  بیشتر بگردین اگه اون گفته همیجاس لابد

دیگه بگردین

🌙🌙🌙🌙🌙

ریوما.. 

الان کجام نمیدونم چه قدر در دارم چای چاقو خیلی

میسوزه سرم درد میکنه ولی....

این آسمون پر ستاره باعث شد همرو فراموش کنم

چقدر زیباست تا الان هیچوقت دقت نکرده بودم

این موموعه داره دنبال من میگرده صدابقیه هم میاد

کاش میتونستم صداشون کنم بگم کجام... 

دریغ از درد هام صدام در نمیاد

اینویی؛ بچه ها یه چیزی میبینم اونجا خودشه پیداش

کردم 

مومو؛ ریوما خدای من چه بلایی سرش آومده

ریوما صدامو میشنویی

فوجی؛ پهلوش خون ریزی داره سرشهم همینطور

لایلا؛ بزار ببینم ضربانش هست زندس زندس

تزوکا؛ زود باش باید جلو خون ریزی رو بگیریم

سوجین شالت رو بده

سوجین؛ بگیر 

اینویی: من زنگ زدم به اورژانس بلندش کنی

ببریمش رو پل... 

🖤🖤🖤

شرمندم اگه دیر شد مشکل ها هست 

🖤🖤🖤

[ سه شنبه 13 اردیبهشت 1401 ] [ 7:01 ] [ Amoir ] [ بازدید : 67 ] [ نظرات (1) ]
رمان حلقه وحشت قسمت12

💔💔💔💔حلقه وحشت 💔قسمت 12💔💔💔💔

💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

ریوری؛مامانی باباهی کی میاد

امیلی؛عزیزم بابایی شب میاد فدات بشم 

ریو؛مامانی من گشنمه من گشنمه

ریوری؛کار بخوره به اون شکمت مگه الان غذا

نخوردیم 

ریو؛من بازم گشنمه به تو چه

ریوری؛چی گفتی ها😠

ریو؛ها چی من چیزی نگفتم😳

ریوری؛وایسا الان نشونت میدم وایسا ببینم😡

ریو؛مامانی مامانی ریوری میخواد منو بزنه😫

امیلی؛بس کنین بچه ها بسه وایسین ببینم

دعوا نکنین عه بس کنین دیگه😠

ریوری؛مامان تقصیر ریوعه

ریو؛نه خیر تقصیر خودشه

امیلی؛بسه دیگه تقصیر هرکدوم هست بسه دیگه

الان عمو ها میان بچه هام هم همراشون میان

نباید دعوا کنین زشته  دعوا نکنین خب😠

ریوری؛چشم

ریو ؛چشم

زینگ زینگ

امیلی؛فک کنم اومدن من میرم درو باز میکنم

دعوا نکنین دیگه

ریو و ریوری ؛چشمم

امیلی؛سلام سلام خوش اومدین صفا آوردین بیاین

داخل سلام کوچولو ها بیاین ریو و ریوری منتظرتون 

بودن برین تو اتاق بازی کنین باهم😊

بچه ها؛چشم

مومو؛ببینم ریوما هنوز نیومده🤨

ایجی؛فک کنم گفت کارش تا ساعت 10 طول میکشه

امیلی؛مگه شما بهش زنگ زدین🤔

ایجی؛من زنگ زدم☝

امیلی؛اها خب بشینین سر پا نمونین

همه؛باشه

کاتری؛من حوصلم سر رفته 😩

ایجی ؛خب بیاین یه بازی کنیم😁

اویشی؛ چه بازی کنیم 🧐

گریس؛اره بازی کنیم😄

مومو؛عه ولی هنوز ریوما نیومده😕

امیلی؛ ریوما تا یه ساعت دیگه میاد مومو باید صبر

داشته باشی ☺

مومو؛نه بازی بدون ریوما مزه نداره نه بازی بی بازی

نمیخوام بازی کنم😞

ایجی؛عه مومو بازی خراب نکن😐

کایدو؛خب بازی نکن به درک😒

مومو؛تو چی گفتی یه بار دیگه بگو حرفتو😠

کایدو؛من گفتم حرفمو😏

تزوکا ؛بس کنید مگه شما هنوز بچه این بچه هاتون

دارن نگاتون میکنن😐😡

مومو ؛😅نه نه ما دعوا نمیکنیم باهم بازی

میکنیم مگه نه کایدو

کایدو؛هاااا آره آره داریم بازی میکنیم😅

زینگ زینگ

امیلی؛ فک کنم ریوما اومد دعوا رو بس کنید دیگه😄

ریوما؛سلام 

ریوری؛بابایی 😍

ریوما؛به به سلام به شاهزاده ناز نازی کوچولوم

ریوری؛اومدی بالاخره

ریوما؛آره نفسم بیا این هدیه براتوعه

ریو؛پس من چی بابا

ریوما؛نگران نباش تورو یادم نرفته ولی یادم نمیره 

که گفتی مامانتو بیشتر دوس داری 😒

امیلی:خب چیه ریوری هم تو رو بیشتر از من دوس

داره مگه عیبع😎

ریو؛😅ولی بابا😅

ریوما؛بیان وروجک ها اینا برا شماس

بچه ها؛آخ جون شکلات 

یویین؛عمو ریوما شما سیبزیجات نیاوردین

ریوما؛جان! عمو آخه سبزیجات واسه چیته🤨

یویین؛عمو میخوام برا بازی عموها نوشیدنی

سبزیجات درست کنم😎😈

عمو هاتو اون لحظه؛🤯🤯🤯🤯

ریوما؛یویین عمو میخوای کار پدرتو ادامه بد😐🤨

یویین؛عمو پدر من به بازنده ها نوشیدنی میداد

من میخوام به برنده ها نوشیدنی هدیه بدم😈😈😈

ریوما؛ تبریک میگم عمو تو هنوز دو سالته از بابات

پیشی گرفتی یه جایزه پیش من داری😉

عموها تو این لحظه؛ریوماااا😠😠😡😡🤬🤬👿👿

مومو؛ریوما ولش کن بیا اینجا

ریوما؛باشه مومو جان😊

امیلی؛ریوما هم که اومد من غذا رو میکشم شماهم

بیاین😁

همه؛ باشه

امیلی؛بچه ها شما هم بیاین غذا بخورین😄

بچه ها؛چشم خاله

امیلی؛آفرین

تورو؛😋خاله دست پختتون حرف نداره

جایرو؛خاله چی تو غذاهاتون میریزین🤤

ریوری؛من میدونم مامانی چرا دست پختش

خوشمزس🤤😋

همه ؛چرا

ریو و ریوری هم زمان باهم؛چون باعشق غذا درست

میکنه مامانی😍😍😍😍😋😋😋😋😋😋😋

آراگو؛مامان غذا با عشق یعنی چی🤔

یوجین؛یعنی عشق ادویس😐

همه؛🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ریوری؛😐😑

ریو؛😐😑

امیلی؛نه عزیز های دلم بزارین خودم میگم😊😊😊

غذا با عشق یعنی با احساس خوب یعنی وقتی این

غذا رو درست میکنی به این فکر میکنی که وقتی بقیه

بخورن لذت میبرن وتو خوشحال میشی یعنی این😊

همه؛عالیییی👏👏👏👏

ریوما؛یه خبر هایی شنیدم

نویسنده؛با سوال ریوماهمه برگشتند وبه ریوما خیره

شدند و منتظر ادامه حرف او بودند که

امیلی؛خبر عاا چه خبری 🤨

ریوما؛شنیدم هواپیما شخصی خریدین ایجی

ایجی ؛چی کی خبرشو به تو داد خواستم الان بهتون

بگم عه سورپرایزمو لو رفتم

همه ؛سورپرایز🤨

کاتری؛ما این هواپیما شخصی رو خریدیم که باهم

به سفر دوستانه و خانوادگی بریم😁

همه؛جدی😳 آفرین باریکلا

همه باهم؛😆😆😆

ریوما؛خب خب کی بریم🧐

ایجی؛ماه بعد بریم

کاتری؛ همه موافقین👍

همه؛بله👍👍👍👍👍👍👍👍👍

💔💔💔💔

کویا ؛اره بخندین بخندین که ماه بعد روزتونو سیاه

میکنم مخصوصا تو ریومااا ایچیزن هه هه هه😈

 بلایی به روزتون میارم که هزار بار آرزوی مرگ کنین

نابودتون میکنم جوری که اصلا انگار وجود نداشتین

امیلی تو باعث شدی من ریوما رو از دست بدم

روزگارتو سیاه میکنم به خاک سیاه میشونمت

حالا میبینی کاری میکنم که برا همیشه فراموشت 

نشه و من میبینم چجوری نابود میشی👿👿👿

💔💔💔💔

امیلی؛اه

ریوما؛امیلی حالت خوبه 

امیلی؛ارع خوبم نمیدونم حس کردم یه صدایی

شنیدم نگران نباش خوبم

ریوما؛خوبه که خوبی حتما صدا بچه هاس بیا بشین

امیلی؛باشه

💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

خب  ببخشید دیر گذاشتم شرمنده مشکلی بود

💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

[ شنبه 14 اسفند 1400 ] [ 16:04 ] [ Amoir ] [ بازدید : 62 ] [ نظرات (2) ]
حلقه وحشت قسمت 11

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

مومو؛شوخی میکنی😳

ریوما؛رو پیشونی من چیزی نوشته 🤨

لایلا؛یعنی اونم مثل منه😃

تزوکا؛تو حریف من نمیشی ایچیزن بچه من زود تر به دنیا میاد

ریوما؛آره جون خودت 😎پسرت باید بیاد پیش پسرم درس 

یاد بگیره😏

تزوکا؛من برندم😒

امیلی؛😐

لایلا؛😐

بقیه:😑😑😑

مومو؛مگه جنگه😅

فوجی؛کور خوندین بچه من زود تر به دنیا میاد🤫

مارنی؛🤭

ریوما و تزوکا؛تو خفه😠😡

امیلی؛بسه لطفا...دیگه بریم خونه🙁

ریوما؛ام ببخشید بریم🥰

میرون؛خب ماهم دیگه رفت زحمت میکنیم☺

گریس؛بهتره دیگه بریم بای تا بعد😚

امیلی؛این چه حرفیه زحمت چی من که کاری نکردم

شرمندم نتونستم درست پذیرایی کنم😞

کارای؛این چه حرفیه دختر ماشرمنده ایم که همش مزاحمت

میشیم تو انقد دلت صاف هست که هیچی به ما نمیگی راستی

تو هم دیگه الان تنها نیستی دونفری باید بیشتر مراقب باشی

مامیریم تو هم برو استراحت کن😘😘😘

امیلی؛😊ممنون چشم حتما🥰

ریوما؛ بای شب خوش👋

همه؛بای

ریوما؛عزیزم دیگه وقت خوابه بهتره بری بخوابی☺

امیلی؛ام باشه بریم بخوابیم 🙂

ریوما؛اینم پتو برا عزیز دلم💗

امیلی؛ریوما

ریوما؛جانم

امیلی؛تو واقعا خوشحالی

ریوما؛شاید باورت نشه ولی هنوز فکر میکنم خوابم😅

امیلی؛که این طور

ریوما؛امیلی تو بچه دوس نداری

امیلی؛چرا ولی آخه راستش وقتی کوچیک بودم...هیچ وقت 

فکرنمیکردم به کسی علاقه مند بشم تصمیم به ازدواج بگیرم 

یا حتی الان که مادر بشم همش برام مثل یه بازی بود😂

ریوما؛ولی الان جدیتش رو.... متوجه میشی آره😁

امیلی؛آره و میدونی یه چیز عجیب تر هم هست

ریوما؛چی بگو

امیلی؛ام خب ...وقتی ...کنار تو ام احساس امنیت و

خوشبختی میکنم و... از همه مهم تر احساس آرامش🥰

ریوما؛واقعا همچین حسی داری

امیلی؛اوهوم😌

ریوما؛خوشحالم ...خوشحالم از اینکه میتونم برا کسی که

دوسش دارم احساس آرامش ایجاد کنم❤❤❤

امیلی؛منم خوشحالم ازاینکه تونستم با بارداریم کسی که این

آرامش فوق العاده رو تو زندگیم به وجود آورد رو خوشحال

کنم واقعا ...خوشحالم❤❤❤

ریوما؛😘دوست دارم عزیزم حالا دیگه بخواب و استراحت کن

امیلی؛منم همین طور چشم شب بخیر😍

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

ریوما؛صبح بخیر عشق زندگیم 

امیلی؛😁😆😆😆😆

ریوما؛بفرمایید صبحونه آمادس لطفا بفرمایید بشینید رو

صندلی 😊😊😊لطفا میل کنید

امیلی؛😋

ریوما؛خب چطور بود

امیلی؛عالی مرسی 

ریوما:هنوز زوده برا تشکر😄

امیلی؛مگه هنوز چیزی مونده😳

ریوما؛😎خب اینم یه گردنبند خوشگل برا خانم این خونه😁

امیلی؛🤩😍🥰😘مرسی

ریوما؛خواهش میکنم من که کاری نکردم🙂

💙9ماه بعد💙

تزوکا؛بریم کجا بریم 

لایلا؛بیمارستان فکر کنم بچه ریوما قراره به دنیا بیاد😄

تزوکا؛باشه اومدم

مومو؛واقعا چه عالی بریم زود تر

میر‌ون؛چیزی شده 

مومو؛امیلی حالش بد شده به گمونم بچه قراره به دنیا بیاد🤩

میرون؛زود باش بریم منتظر چییی

مومو؛باشه بریم

ایجی؛بچه ها اومدین 🙂

همه ؛بله اینجاییم

کاتری؛بریم پیش ریوما

همه؛بریم

مومو؛ریوما حالت خوبه

ریوما؛خوبم فقط نگرانم😖اظطراب دارم

ایجی ؛نترس چیزیش نمیشه 

فوجی؛الان چند ساعت بردنش

ریوما؛2ساعت

فوجی؛یعنی چی باید تا الان تموم میشد🤨

کایدو؛اهای دکتر اومد👉

ریوما؛اقای دکتر 😳

دکتر ؛اصلا نگران نباشین حالشون خوبه🙂

ریوما؛حالشون خوبه مطمعن باشم😍

دکتر ؛بله حالشون خوبه مطمعن باشین😊

ریوما؛میتونم برم پیششون

دکتر ؛همسرتون تو اتاق هستن میتونین الان برین پیششون

بعد پرستار بقیه کار هارو انجام میده🙂

ریوما؛ممنونم چشم حتما ❤میتونم برم داخل

پرستار؛شما چه نسبتی با بیمار دارین

ریوما؛همسرشون هستم

پرستار ؛که این طور بفرمایید

ریوما؛امیلی.امیلی عزیزم صدامو میشنویی

امیلی؛اممم.. ریو...ما 

ریوما؛جانم جانم دارم...گوش میدم بگو

امیلی؛خوش حالم اینجایی

ریوما؛عزیزم .....تو حالت خوبه

امیلی؛خوبم ازاین بهتر نمیشم

ریوما؛خوشحالم

پرستار؛لطفا کنار باید بچه هارو ببریم پیش مادرشون

ریوما؛ام باشه 

پرستار ؛بفرماییداینم بچه هاتون

ریوما؛بله بچه هامون.....چی بچه هامون

امیلی؛چه چی مگه چند تا بچه هستن😱

ریوما؛اینا که دو قلو هستن ما فقط یه بچه داریم اهای خانم

پرستار حتما اشتباهی شده

پرستار؛مگه شما آقای ریوما ایچیزین نیستین و ایشونم امیلی

اینو هستن

ریوما؛بله درسته

پرستار؛پس درسته همسرتون دو قلو به دنیا آوردن چون از اول

هم دوقلو باردار بودن🙂

ریوما؛اااا واقعا 😳

بقیه؛🤯🤯🤯🤯چی واقعا

امیلی؛خدای من پس برا همین دو طرف شکمم احساس لگد

میکردم

ریوما؛یعنی الان اینا بچه های ما هستن

بقیه؛تبریک تبریک🥳🥳🥳🥳انشاالله 120 سالگی شون

ریوما؛🥺😭

همه و امیلی؛چی شده😱چرا گریه میکنی

ریوما؛اخه خیلی گوگولین🥺😘😘😘😘

همه و امیلی؛😳😳😳

امیلی؛😂😂😂اسمشونو چی میخوای بزاری

ریوما؛ام خب اسم دخترمون رو ریوری و اسم پسرمون رو ریو

بزاریم خوبه به نظرم نظر تو چیه🤔

امیلی؛عالی گفتی همینا خوبن😍😍😍

ریوما؛باشه ❤

امیلی؛ام ..میشه بزاریشون

ریوما؛بغلت

امیلی:ام آره

ریوما؛بیاریو کوچولوی ناز نازی وقتشه بری بغل مامانی

دخترا؛🥺

پسرا؛🥺

امیلی؛چقد..کوچیکه 

ریوما؛خب اینم دخمل نازنازی وقتشه بیای بغل بابا

امیلی؛میخوام برا همیشه ازشون مواظبت کنم

ریوما؛اره کوچیک ان ولی نازن

امیلی؛خوشحالم به اندازه کل زندگیم😭

همه؛امیلییییی

ریوما؛میدونم از خوشحالی داری گریه میکنی😍

امیلی؛آره خوشحالم

ریوما؛ولی عزیزم الان وقت گریه نیست ببین کوچولو ها دارن

گریه میکنن به گمونم گشنن نمیخوای بهشون شیر بدی☺

امیلی؛ام به..شون..ش..یر بدم 

ریوما؛اهوم

امیلی:بب..باشه

پسرا؛ما میریم بیرون

امیلی؛هاااا دد...دارن میخورن

ریوما؛البته 🥰

امیلی؛🥺🥺🥺😢😢😢😢

ریوما؛گریه نکن عزیزم میدونم خوشحالی🥰

امیلی؛🥺😢😭🫂

ریوما:😘

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

خب اینم از این قسمت امیدوارم خوشتون بیادووووووووو

منتظر نظراتتون در باره این قسمت هستم

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

[ دوشنبه 18 بهمن 1400 ] [ 4:20 ] [ Amoir ] [ بازدید : 55 ] [ نظرات (2) ]
حلقه وحشت قسمت 10

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

تزوکا؛به نظرت زیادی نترسیده🤨

لایلا؛اوه خدای من یعنی اگه من این جوری بشم تو نگران

نمیشی واقعا که احساس نداری بالاخره همسرشه باید

اینجوری نگران باشه😪😠

تزوکا؛نه نه منظورم این نبود ☺

لایلا ؛دروغ نگو من خودم راست کار تو رو میدونم اون

خرمایی که تو خوردی هسته اش تو جیب منه😠😠😈😈

تزوکا؛ام😳🤯

لایلا؛من میرم پیش ریوما تو بچه ها اومدن راهنمایی شون کن

خب متوجه شدی🤔

تزوکا ؛اوهوم🙂

ریوما؛یعنی چش شده نکنه اتفاقی براش بیوفته خدایا خودت

کمکم کن 😢😢😢

لایلا؛ریوما نگران نباش چیزیش نمیشه اون دختر قوییه ☺

ریوما؛امیدوارم امیدوارم اون جوری باشه که تو میگی😟

لایلا؛البته که هست🙂

پرستار؛اقای ایچیزن 

ریوما؛بله 

پرستار؛شما همراه بیمار هستین 

ریوما؛بله بله

پرستار؛چه نسبتی با ایشون دارین

ریوما؛همسرشون هستم

پرستار ؛خب همسرتون بیدار شدن جواب آزمایش هم آماده

شده لطفا ببرین پیش دکتر جوابتون رو میدن😌

ریوما؛چشم الان ...همسرم کجا هستن باید ببرمشون پیش

دکتر 🧐

پرستار ؛بله ببرینشون ولی مراقب شون باشین کمی خسته و

ضعیف شدن 

ریوما؛چشم حتما حواسم هست🙂امیلی خوبی حالت چطوره 

امیلی؛خوبم خوبم نگران نباش 

ریوما؛مطمعنی خوبی من... 

امیلی؛ببخشید ترسوندمت متاسفم نمیخواستم بترسونمت

فقط یه دفعه جلو چشام سیاه شد😞

ریوما؛نمیدونی چقد ترسیدم داشتم از نگرانی میمردم معذرت

خواهی نکن تقصیر منه مواظبت نبودم😓شرمندم

امیلی؛این چه حرفیه چرا شرمنده من توی تمام زندگیم به

اندازه موقعی که پیش تو بودم لذت نبردم😟

ریوما؛خیلی دوست دارم دیگه حواسم هست نمیزارم این

جوری بشی 😊

امیلی؛من..بیشتر دوست دارم سعی میکنم مراقب باشم تا

دیگه این جوری نشم😊

ریوما؛ام میتونی بلند شی باید جواب آزمایشت رو ببریم پیش

دکتر🙂🙂🙂

امیلی؛باشه الان بلند میشم🤗

ریوما؛عاابزار کمکت کنم😄

امیلی؛ام مرسی😍

ریوما؛عاا شما اومدین کی رسیدین

ایجی؛الان رسیدیم 😌

مومو؛امیلی حالت خوبه 🤔

امیلی؛عاخوبم 😄

فوجی؛خدارو شکر😊

مارنی؛کجا میخواین برین🤨

گریس؛مگه حالت خوب نیست 🤨

کارای؛که...بریم خونه 🧐

ریوما؛الان خوبه ولی باید جواب آزمایش رو به دکتر نشون

بدیم ببینیم چرا این جوری شده مطمعن بشم حالش خوبه 😊

میرون؛کار خوبی میکنی 😌

سوجین؛خب دکتر منظره بهتره زود برین

امیلی؛ام آره بهتره بریم🤭

تق تق تق 

دکتر ؛بفرمایید 

ریوما؛سلام اقای دکتر این جواب آزمایش همسرمه 🙂

دکتر؛بله دارم میبینم😌

ریوما؛میشه بگید چرا این جوری شدن🤨

دکتر؛من خبر خوبی براتون ندارم😞از الان به بعد شما باید

خودتونو برای شب بیداری و مراقبت از بچه آماده کنید😂😂

امیلی؛چ چی بب.بچه 😳

ریوما؛ا.ا.اواقعا یعنی امیلی بارداره😳😍🤩🥰

امیلی؛من 😳

دکتر؛بله همسرتون باردارن دلیل بیهوش شدنشون هم سختی

بیش از حد کار کردنه چون ایشون الان سه ماهه که بار دارن

وبه خاطر همینه که انقد ضعیف هم شدن بهتره که خودشونو

تقویت کنند و مراقب خودشون باشن😊😊😊

ریوما؛من هنوز باورم نمیشه واقعا😃

امیلی؛منم یعنی من ... الان ...یه .مادرم

دکتر؛☺بله درزمن بهتون تبریک میگم

ریوما؛🤩🤩🤩ای جانم منم الان دیگه پدر شدم آره مرسی

عزیزم از الان به بعد دیگه دست به سیاه و سفید نمیزنی 

یه خدمت کار برات میگیرم

امیلی؛نه نه 😅😅😅نیازی به خدمت کار نیست باشه سعی

میکنم کمتر کار کنم

ریوما؛خوبه بریم پیش بچه ها 

امیلی؛باشه ...ریوما 

ریوما؛جانم چیزی شده

امیلی؛نه فقط نمیدونستم انقد بچه دوس داری😉

ریوما؛خب هر فرد که ازدواج کنه دوس داره زود پدر بشه 

منم دوس دارم اما اگه تو دوست نداشته باشه 

امیلی؛نه نه دوست دارم فقط ازاینکه نتونم درست تربیتش

کنم میترسم همین😟

ریوما؛عزیزم تو منو داری من کمکت میکنم تا منو داری غم رو

فراموش کن نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره بهم اعتماد داشته

باش باشه عزیزم ❤❤❤

امیلی؛خیلی دوست دارم بهت اعتماد دارم مطمعنم همیشه

کمکم میکنی و ممنون که انقد هوامو داری🥺🫂

ریوما؛نگران نباش😘

امیلی؛😅🥰

بچه ها؛چیشد دکتر چی گفت🧐

ریوما؛گفت ....که ...

ایجی؛ کوفت جون به لب مون کردی👿

مومو؛بگو دیگه😠

ریوما؛خیلی خب باشه دکتر گفت امیلی الان سه ماهه که

بارداره🥳🥳🥳

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

امیدوارم خوشتون بیاد منتظر نظراتتون هستم

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

[ پنجشنبه 14 بهمن 1400 ] [ 13:22 ] [ Amoir ] [ بازدید : 52 ] [ نظرات (1) ]
حلقه وحشت قسمت8

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

ریوما؛امیلی عزیزم من هر چی گفتی برداشتم دیگه چیزی

هست بردارم

امیلی؛آم خوبه فقط یکم ذرت هم بردار 

ریوما؛باشه ببینم 2کیلو بسه

امیلی؛آره کافیه 

ریوما؛پس دیگه میزارم شون تو ماشین

امیلی؛تو بزار من الان میام 

ریوما؛باشه میگم بچه ها زنگ زدن گفتن بریم باهم بیرون

الان که رفتیم غذا درست کن ببریم باشه

امیلی؛باشه حتما

زینگ زینگ زینگ

ریوما؛عه ام حالا چجوری درش بیارم 

امیلی؛صدا چیه 

ریوما؛گوشیه دستم پره نمیتونم درش بیارم

امیلی؛بزار من درش میارم بگیر جواب بده

مومو؛الو چرا جواب نمیدی میای بالاخره یا نه

ریوما؛الو سلام دستم بنده عه باشه میدونم آره میایم

امیلی؛کی بود چی گفت 

ریوما؛مومو بود گفت آماده بشیم بریم پیش شون

امیلی؛باشه بریم اول مواد و وسایل رو بزاریم خونه بعد بریم

ریوما؛چشم چشم رو چشم 

مومو؛بالاخره اومدین

میرون ؛میخواستین چقد دیگه مارو اینجا بکارین

جینی؛بابا بی خیال مهم نیست مهم پیک نیک هه خب🥰

ایجی؛میگم ریوما شما با خودتون خوراکی آوردین🤨

مومو؛اگه آورده باشه ریوما جان برا من آورده نه برا شما😉

کاتری؛نه خیرم برا من ایجی جان فقط خوراکی آوردن 🤨

شما خودتونو قاطی نکنید😌

ریوما و امیلی؛😐😐😐

ریوما؛من فقط برا عزیز دلم امیلی شیرینی و کاکائو گرفتم😏

امیلی؛😍😍🤩🤩😋

مومو؛😳

ایجی؛😳

کاتری؛😳

و بقیه؛😆😆😆

لایلا ؛عزیزم تزوکا جان بریم چند تا عکس بگیریم 

تزوکا؛حتما چرا که نه

اینویی؛طبق محاسبات من لایلا میخواد تزوکا رو نابود کنه

که به فکرش نبوده

تزوکا؛🤯

لایلا؛😐لو رفتم

ریوماو بقیه؛🤣🤣🤣🤣

اینویی؛😎😎😎

فوجی؛من برا عشق خودم یه حلقه خریدم که بهتون تقدیم

کنم 😍

مارنی ؛🤩🤩🤩فقط عشق خودم

کارای؛مردم عشق دارن ما عشق داریم😒

اویشی؛من ام خب من براتون اینو خریدم

کارای؛ 😍😍🤭شوخی کردم😂

سوجین ؛من همین که عشقم کنارم باشه برام کافیه😊

کایدو؛من عشقم هوامو تو سختی داره مثل شما نیست

عزیزم این برا شماست🥰

سوجین؛این چیه🤨

کایدو؛سویچ ماشین لاکچری برا نفسم😍

سوجین؛مرسیییییی

همه؛😱کی ماشین خریدی

کایدو:😏چی فکر کردین

ریوما؛🤣🤣🤣🤣شما ها چی خریدین من برا نفسم

میدونین چی خریدم خب عزیزم این سویچ خونه ویلایی

برا ایشونه که راحت باشن ❤❤❤

امیلی؛ممنون برا زحمت کشیدنت من هرجوره باشی راحتم

فقط اینکه همیشه کنارم باشی همین 🤗

ریوما؛به فدا ضربان قلب خودم که از همه فوق العاده تره❤

همه؛هن🤯🤯🤯🤯

ریوما؛خب با اجازه تون مرخص شیم عزیز دلم خسته شده

باید بره و استراحت کنه تا مریض نشه😎

مومو ؛هر هر امشب مزاحمتون میشیم 😈

امیلی؛خیلی خوب میکنین میان ما منتظریم🙂

ریوما؛ولی امیلی خسته نیستی😳

امیلی؛نه مشکلی نیست ما منتظریم بای🖐

همه؛باییییی🖐

سه ساعت بعد 

مومو؛سلامی دوباره

ریوما؛😐سلام 

امیلی؛بفرمایید بشینید 

ریوما؛خوش اومدین 😐

ایجی؛مزاحما تشریف آوردن 🤣🤣🤣

کارای؛بله دیگه ما مزاحمیم

امیلی؛این چه حرفیه شما مراحمین نه مزاحم دیگه نشنوم

وگرنه ناراحت میشم😐

گریس؛😊بیام کمکت غذا رو بکشیم 

امیلی؛اگه دوس داری بیا

گریس؛البته 😍

ریوما؛لطفا بفرمایید غذا بخوریم

مومو؛😋غذا 

ایجی؛ داشتم از گرسنگی میمردم

کاتری؛اره واقعا ضعف رفتم😪

امیلی؛بفرمایید اگه کم و کسری بود ببخشید

مومو ؛(بادهن پر)عالی عالی حرف نداره

ایجی؛من عاشقشم خیلی خوشمزست

گریس؛امیلی جونم دست پختت حرف نداره

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

💕💕💕اینم برا قسمت بعد امیدوارم خوشتون بیاد💕💕

💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕

[ شنبه 09 بهمن 1400 ] [ 20:19 ] [ Amoir ] [ بازدید : 81 ] [ نظرات (4) ]
حلقه وحشت قسمت 6

ریوما؛اخییییییش بالاخره تموم شد حالا میتونم برم خونه 

امیلی؛امم امروز ریوما میاد ام بهتره براش یه ناهار خوب درست کنم 🙂

ریوما؛خب چی بخرم اره میوه  یکم شیرینی برا عزیزدلم ودیگه چی اها اونم بردارم خوبه دیگه بهتره برم

امیلی ؛خب اینم از ماکارونی ریوما عاشقشه اره🥰

تق تق تق 

امیلی ؛اومدم اومدم ...کیه 

ریوما؛منم بز بز قندی غذا آوردم براتون😁

امیلی؛😂خوش اومدی اقای بزبز قندی کتت رو بده آویزون

کنم دست وصورتت رو بشوری منم غذارو کشیدم😊

ریوما ؛چشم من برم بشورم دستو صورتمو

عالی عالی حرف نداشت ممنون زحمت کشیدی😋

امیلی:نوش جونت عزیز دلم به بدنت گوشت بشه😂

ریوما؛از کی ماکارونی گوشت میشه😑🤣🤣🤣

میگم بچه ها کجان نمیان یه سری بزنن 🤨

امیلی ؛اره میان امشب همه شون میان 

ریوما؛ام خوبه ببخشید خستم من برم یکم استراحت کنم😴

امیلی؛باشه برو خب امشب میان بهتره برم یه غذای مفصل

درست کنم که کم نیاد 🥰عزیزدلم خودش همه مواد رو

یعنی اگه اون نبود چیکار میکردم 🤭

مومو؛الو امیلی ریوما اومده🤔

امیلی ؛اره همین دو ساعت پیش اومد بیچاره از خستگی

رفت خوابید الان هنوز بیدار نشده 

مومو ؛باشه پس ما ساعت 9 اونجاییم😄

امیلی؛باشه منتظریم😃

ریوما ؛اممم هام امیلی کجایی 

امیلی ؛ ام ببخشید بیدارت کردم معذرت میخوام

ریوما؛ نهههه خودم بیدار شدم چرا معذرت میخوای 

خودتو ناراحت نکن فدات بشم من😘

امیلی؛☺خیلی دوست دارم 

ریوما؛من بیشتر خیلی خیلی بیشتر 🤩

امیلی؛🥰

زینگ

ریوما ؛فکر کنم اومدن من میرم باز میکنم 

امیلی؛سلام سلام خوش اومدین 

میرای؛سلام عزیزم حالت چطوره

امیلی ؛خوبم ممنون

کاتری؛میگم عزیزای دل خبر مبری نیست شما بخواین بگین

ریوما ؛نه خبر ها که پیش شماست😈

مومو؛میگم میشه بریم بشینیم شما ها الان به قولی باردارین

 هااا ممکنه اذیت بشین برین لطفا بشینین بعد سوال کنین😐

سوجین ؛ باشه حالا که میگی واقعا بهتره بشینیم 😌

ریوما ؛خب چه خبر یادی از ما نمیکنین سر نمیزنین دیگه 

اویشی ؛راستش ماهم مون دیگه همش سر کاریم دیگه وقت

سر خاروندن هم ونداریم 😪

ریوما ؛که این طور 

امیلی؛ام لطفا بیاین غذا بخورین غذا آمادس 

میرون؛ اومممم عالیه دستت درد نکنه 🤤

جینی؛خیلی زحمت کشیدی خسته نباشی عزیزم😛

فوجی ؛عالی بود ممنون🙂

ایجی؛من بازم میخوام خیلی عالی بود دستتون درد نکنه😋 

امیلی؛خوش حالم خوشتون اومد  نوش جونتون🥰

ریوما ؛ ام بزار من کمک میکنم کمع کنی

امیلی؛نه تو خسته ای بهتره که بری پیش بچه ها تنها نباشن 

ریوما ؛نه کمک میکنم بعد باهم میریم😊

امیلی؛ام خب باشه 

ریوما؛خب دیگه بریم بشینیم 

اینویی؛میگم ....... ام  ریوما واقعا شما نمی خواین بچه دار

بشین  🤨

کایدو؛همه دوس دارن پدرو مادر بشن شما چرا بیخیالین 

‌مومو؛من واقعا ناراحتم شما تصمیمتون چیه اخه چرا 

نمی خواین  صاحب بچه بشی😞

ریوما ؛ما خودمون  میدونیم چه تصمیمی میگیریم قصد

نارحت کردنتون رو هم نداریم

امیلی؛🥺😣

ریوما ؛من خواهش میکنم دیگه در این مورد حرفی نزنین

نه به من نه به امیلی لطفا😐😒

اویشی؛ولی ما فقط 

ریوما؛ولی بی ولی لطفا 😠

اویشی؛ااا....

دو ساعت بعد 

اویشی ؛ما دیگه بریم ببخشید نمیخواستیم ناراحتتون کنیم

ریوما بیخیال اشکالی نداره ام امیلی کجای 

ام امیلییی داری گریه میکنی گریه نکن فدات بشم چرا گریه

میکنی اویشی یه حرفی زد لطفا به دل نگیر بیا بغلم گریه

نکن فدای اشکات بشم من 🫂

بیا بیا لطفا بخواب اصلا فکرشو نکن عزیز دلم 😘

امیلی؛🥺😢😭😞🙂

ریوما؛بخواب شب بخیر ددیگه بهش فکر نکن خواب های

خوب ببینی عزیزم شب بخیر بخواب دیگه 

💔💔💔💔

ببخشیددددددد شرمنده دیر گذاشتم مشکل پیش اومده بود قول میدم قسمت بعدی رو زود بزارم 

امید وارم خوشتون بیاد ❤❤❤

منتظر جواب هتون هستم لطفا اگه مشکلی بود بهم بگین 

بازم ببخشید برا اینکه دیر شد😞😘😘😘❤🧡💛💚💙💜🤎 

[ چهارشنبه 29 دی 1400 ] [ 22:27 ] [ Amoir ] [ بازدید : 52 ] [ نظرات (2) ]
حلقه وحشت 5

ریوما :عروس خانم های عزیز اگه آماده شدید

 لطفا تشریف بیارید

گریس ؛واه واه ما همه آماده ایم فقط همسر

 جناب عالی تشریفش رو نیاوردن😒

کارای ؛راست میگه چرا همسرت هنوز نیومده ریوما🤨

ریوما:عهههه حالا شمابیاین برین کارتون نباشه

جینی ؛باشه باشه دخترا بریم

مومو؛وای چقدر همتون ماه شدین😍

دخترا؛ممنون🥰

ایجی ؛ولی همسر من از همه خوشگل ترشده🤩

مومو؛نه خیرم همسر من خوشگل تره😊

اعضای سیگاکو؛😐

دخترا؛😑

فوجی:ریوما بالاخره کی همسرت میاد مهمونااومدن وباید

خودشو آماده هم بکنه☝

 ریوما؛ همسر من خودشو آماده کرده الان هم آریشگاه

خصوصی منتظرمه من برم دنبالش😎😎😎 

دخترا پسرا؛😳😳😳

ماشین روشن کردم وبه سمت آرایشگاه به راه افتادم🚘

تق تق تق

امیلی؛کیه

ریومام

امیلی؛بیا داخل منتظرت بودم

ریوما؛ببخشید منتظر گذاشتمت

امیلی؛مشکلی نداره ☺

ریوما ؛آماده شدی بریم همه منتظرن😊

امیلی؛آره بریم

ریوما ؛رسیدیم حالا پیاده شو بریم داخل 

امیلی؛اونا دوستات نیستن🧐

ریوما؛ااآره فکر کنم منتظر ما بودن بهتره بریم پیششون 🙂

امیلی ؛ راستش یکم خجالت میکشم 😥

ریوما ؛اونا همه آشنان پس خجالت نکش😉

امیلی ؛سعیمو میکنم

ریوما؛سلام بچه ها👋

دخترا و پسرا ؛سلام

اویشی :بالاخره اومدی😠

ریوما ؛آره ام امیلی بیا لطفا 

راوی:بعد سلام ریوما در ماشین رو بازکرد وگفت امیلی بیا

پایین پسرا و همسر های اعضای سیگاکو چشم دوختن به

ماشین ناگهان دختر خیلی زیبایی از ماشین پیاده شد که همه

از دیدن اون دختر برای چند دقیقه خشکشون زد

ایجی؛هااااااا اون او اون یه فرشته اس 🤯

مومو ؛چقد نازه🥺

فوجی ؛یه دختر بالباس سفید ابریشمی و صورت

 بدون آرایش مو هایی به رنگ سفید با هایلات

 زرد رنگ صورتش به سفیدی برف و رنگ لبش به

 سرخی انار انقدر زیبا بود که اصلا دیگه به

 آرایش نیاز نداشت 😳☺

مومو؛چقد خوشمله 😍

ایجی ؛یعنی فرشته رو بزاری کنارش زشت به نظر میاد انقد ماهه🤩😍🥰

اویشی ؛خیلی آروم با قدم های آهسته ونرم به سمت مون اومد

ریوما؛معرفی میکنم امیلی🙂

امیلی؛سلام من امیلی ایندو هستم واز آشنایی باهاتون خوشبختم🙂

 ریوما؛ در ضمن بنا به اون چیزی که شما گفتین همسر من😎😎😎

 بدون آرایش از همه خوشگل تره حالا فکر کنین

ایجی:با این حرفش هیچ کدوممون حرفی نزدیم

ولی وقتی به امیلی نگاه کردیم بیچاره از خجالت

سرخ شده بود گونه هاش و هیچی نمیگفت☺

تزوکا ؛مهمونا منتظرن بهتره بریم داخل دیگه👉

ریوما؛ عروسی به همه خوش گذشت البته به من و

 امیلی بیشتر خوش گذشت برای ما این روز خیلی

 مهم بود و هیجان انگیزبود❤

ایجی :وای دارم از خستگی میمیرم

سوجین ؛ انگار نه انگار ما داشتیم می رقصیدیم

کاتری؛ شما چرا خسته شدید😠

مومو؛ حرفتون کاملا منطقی بود😌

میرون ؛ تو یکی حرف نزن که همش در حال خوردن بودی😡

کایدو؛😆😆😆😆

مومو؛کایدو میزنم لهت میکنم🤬

کایدو؛ آخه احمق های مثل تو بلدن برقصن😒

مومو ؛میخوای دعوا را بندازی😠

کاتری ؛آقای کایدو شما همچین هم نمی رقصیدی 

دنبال یه راه واسه فرار بودی 🤬

مومو؛🤣🤣😂🤣😂

کایدو ؛دلت هوس کتک کرده😡

مومو؛تو میخوای منو بزنی میخوای دعوا راه

 بندازی 

لایلا؛بسه دیگه تا مراسم عروسی رو خراب نکنید😠

 دست بر نمی دارید بهتره همه برن خونه😏

تزوکا ؛کاملا عالی کنترل کردید🙂

لایلا؛ممنونم😊

فوجی؛ خب خداحافظ تا فردا😉

همه ؛ بایییییی😁

امیلی ؛ام هنوز خوابه بهتره بیدارش نکنم اول صبحونه براش

آماده کنم 😊

ریوما؛هه فکر کرده خوابم واییییی چه صبحونه ای داره آماده

میکنه وای میخواد بیاد بیدارم کنه بهتره سر به سرش بزارم😉

ولی همین یه بار ممکنه اتفاقی براش بیوفته 😌

امیلی ؛اینم از صبحونه بهتره برم بیدارش کنم حالا چی نیست

کجاست 😳یعنی چی الان اینجا بود

ریوما ؛صبح بخیر نفسم😊

امیلی ؛واییییییییی😱یا خدا میخوای منوسکتم بدی😥

ریوما ؛ااااببخشید فقط شوخی بود دیگه تکرار نمیشه😁

امیلی ؛مشکلی نیست اممم حالا... بریم صبحونه بخوریم 🤭

ریوما؛اوهوم ولی به یه شرط☝

امیلی؛چی چه شرطی 🤨

ریوما ؛به شرط اینکه اول یه بوس بدی😊

امیلی؛ 😲😅🥰امم... باشه

ریوما؛ 😘 

امیلی ؛حالا بریم صبحونه بخوریم😁

ریوما؛چشم چشم اونم به چشم 😋😋😋

امیلی ؛غذا چطور بود 🤔

ریوما؛اممممممم غذا که خوشمزه بود ولی .................... بوس خوشمزه تر بود🤤🤤😆

امیلی؛ 😅😅😅😅

ریوما ؛من دیگه باید برم سر کارم 

امیلی؛آره میدونم بیا اینم لباس هات 🧤🧣🧥👖

ریوما؛ مرسی ممنون ام مراقب خودت باش زود بر میگردم😄

نترسی ها راستی اگه احساس تنهایی کردی برو بیش میرون

کاتری و بقیه🥰🥰🥰یه بوس بده من برم 

امیلی ؛ دوباره 😲

ریوما ؛ آره عزیزم😘بای فدات عشق جانم 

امیلی؛ 😁با این حرفش دیگه نتونستم تحمل کنم زود پریدم

بغلش بوسش کردم گفتم ؛ تو هم مراقب خودت باش عشق

جان زود برگرد چون منتظرتم❤❤❤

ریوما؛ چشم رو چشام 🥰

امیلی ؛ باییییییییییییییییییی🥰

راستی اسم همسر ریوما رو تغیر دادم از سوزان به امیلی امیدوارم خوشتون بیاد❤❤❤

[ یکشنبه 19 دی 1400 ] [ 13:13 ] [ Amoir ] [ بازدید : 59 ] [ نظرات (3) ]
حقله وحشت قسمت 3

تاکا : همون چیزی شد که نباید میشد 

اویشی : ببینم الان چی گفتی! گفتی ریوما کسی رو دوست داره!؟

(مومو)

همشون زل زدن به من 

کارن : خب که چی ، شما کار خودتونو کردید، حالا هم برید جمعش کنید من باید برم خدانگهدار
اویشی : اول جواب سوالمو بده..‌ بعد برو 
 کارن : چی میخوای بشنوی من که گفتم 
اویشی : یه بار دیگه. بگو همه بشنون
کارن : اوکی ، ریوما یکی رو دوست داره ، خوب شد 
تزوکا :  من درست شنیدم!
کایدو : من که باورم نمیشه 
کارن : البته که باورتون نمیشه ، بس که خل هستین اگه باورتون میشد اونم خجالت گفتنش به شما رو نداشت
ایجی : خب این دختر خوش شانسی که دل ریوما رو برده کیه! هان
مومو: ایجی یه زره خجالت بکش نمیتونی دو دقیقه جلو دهنت و بگیری 
ایجی : ااااا آخه مگه من چیکار کردمممم
اویشی : ایجی خواهش میکنم یه لحظه هیچی نگو
ایجی : باشه باشه 
مومو : خب ..‌ خواهش میکنم بهتر و واضح تر توضیح بده
کارن : خودتون که نفهمیدید بگم که چی بشه 
فوجی : مگه نمیگی ریوما خجالت میکشیده بگه ... خب تو بگو 
کارن : بگم که بعد ازم ناراحت شه!؟
تزوکا : خب حالا باید چیکار کنیم
کارن : من از کجا بدونم باید برید دنبالش تا به بلایی از ناراحتی سر خودش نیاورده
مومو : چی داری میگی ریوما همچین آدمی نیست
کارن : شما چقدر ریوما رو میشناسین که همچین چیزی میگین
مومو : خ...خب ...ما ...اه ، خب من واقعا نمی دونم ریوما رو چقدر میشناسم
ایجی : مومو خودتو ناراحت نکن 
مومو : اون راست میگه ،.... ما چقدر ریوما رو میشناسیم که انقد ازیتش میکنیم ، اگه همین الان اتفاقی براش افتاده باشه همش تقصیر ماست : باید بریم دنبالش
اویشی : ولی ما نمیدونیم الان کجا رفته 
کارن : احتمالا رفته کنار پل رنگین کمان 
مومو : بابت همه‌ی کمک ها ممنون ، خداحافظ
کارن : باشه خداحافظ ، منم باید برم دیرم شده


همه رفتیم پل رنگین کمان و مثل اینکه درست گفته بود ریوما همونجا کنار پل وایساده بود ... کاملا معلوم بود ناراحته و هیچ کدوم از ما حرفی برای گفتن نداشتیم 


ایجی : حالا چی بهش بگیم 
مومو: من از کجا بدونم ،، شما این نقشه ها رو ریختید حالا بیاید جمعش کنید
اویشی : اصلا کسی جرات داره بره حرف بزنه..‌... هی مومو کجااا
مومو : می‌خوام باهاش صحبت کنم 

خیلی آروم رفتم کنارش : 
من متاسفم
ریوما : این کار تو نبوده چرا متأسفی
مومو : تو خبر داری !
ریوما: آره کارن همه چی رو گفت 
مومو : ازشون ناراحتی ....
ریوما : نه ناراحت نیستم ... راستی کارن فقط میخواست شوخی کنه قصد ازدواجی در کار نیست
مومو : کارن قصد نداره ازدواج کنه! آخه چرا ... اون که دختر خوبیه 
ریوما : خوب تو که الان گفتی یه جوریه
مومو :  منظور من این بود که برای تو خوب نیست
ریوما : چی داری میگی اون تا حالا بالای ۲۰۰ تا خواستگار داشته .ای به همه جواب منفی داده
مومو : خب چرا آخه مشکلش چیه 
ریوما : نه مشکلی نداره ،فقد ازدواج نداره فقط ، البته به من چیز دیگه ای گفته 
مومو : نکنه تو رو دوست داره!
ریوما : چی نه بابا گفت تا حالا کسی نبوده که از ته قلبش اونو دوست داشته باشه 
مومو : اوه که اینطور چه جالب تا به حال همچین چیزی نشنیده بودم راستی چرا به تو گفت
ریوما : چون دوست های صمیمی و خوبی هستیم و به من اعتماد داره و همیشه حرفش و بهم میگه... خب میشه گفت یه جورایی درد و دل می‌کنه 
مومو : چه بامزه پس برای همین وقتی دیدت خوشحال شد  و بغلت کرد 
ریوما : اوهوم
مومو : پس ناراحت نیستی

ریوما : گفتم که نه 
مومو : پس میشه بریم یه چیزی بخوریم و اینکه در مورد کسی که دوست داری یکم توضیح بدی 

با این حرفم ریوما مثل گوجه سرخ شد 

ریوما : اممم.. چی ... خب من 
مومو : نترس من که نمیخوام بخورمت اینجوری استرس گرفتی 
ریوما : هوه باشه میگم
مومو : برا بچه ها هم باید بگی ، راستی اول بریم یه چی بخوریم بعد بگو 
ریوما : باشه بریم 
اویشی : نمی‌دونم مومو به ریوما چی گفت ولی بعد اینکه من حرفاشون تموم شد اومدن و گفتن بریم رستوران

نویسنده : sahar

[ جمعه 03 دی 1400 ] [ 7:55 ] [ Hasti ] [ بازدید : 79 ] [ نظرات (5) ]
حلقه وحشت قسمت ۲

مومو : شما چیکار کردینننن
ایجی: مگه نگفتی ما به فکرش نیستیم! خب اینم فکر 
مومو: زود همین الان می‌رید قرار رو به هم میزنید 
فوجی : دیگه دیره برای اینکار ، ساعت از ۶ گذشتهه حتما همدیگه رو دیدن
ایجی: بزنین بریم یه سر و گوشی اب بدیم ببینیم چی شده بالاخره
مومو : الان باید برم من ، بعدا به حساب شما میرسم
اویشی "همه به سرعت راه افتادن به سمت کافی شات کاناکی اما به محض رسیدن با اتفاق عجیبی رو به رو شدیم "
ایجی : اه انگار هنوز کارن نیومده 
فوجی : اااا اونجاست ببینین داره می‌ره تو کافی شاپ 
مومو: نه نه نمیزارم
ایجی : تاکا گیر این برا توعه
تاکا : چی من دارم آتیش میگیرم مومو تو حق نداری نقشه رو خراب کنی ما برای خیلی زحمت کشیدیمم
ایجی : خدارو شکر تاکا مومو رو محار کرد 
مومو : تاکااا بزار برممم ، ولم کن واییییی نه دختره داره می‌ره 
ایجی : فقط یه کم دیگههه ، ارععععع رسیدد
ریوما : ساعت ۶:۱۵ شد پس چرا نیومدن اینا
کارن : ریوما خودتییی ! دارم درست میبینم!
ریوما : کارن! تو اینجا چیکار میکنی ، مگه الان نیاید آمریکا باشی 
کارن : باورم نمیشه دارم می‌بینمت دلم خیلی برات تنگ شده بود ، بیا بغلمممم
ریوما : منم دلم برات تنگ شده بود ، از دیدنت خیلی خوشحالم 
کارن : منم همینطور 
ریوما : چیشد که اومدی ژاپن
کارن : همینجوری ولی .... باید چیزی رو بهت بگم ، مطمئنم از خنده روده بر میشی


ایجی : چیییییییی اون الان چیکار کرددد
اویشی : ا..اون الان د..دختره رو بغل کردد!
مومو: این غیر ممکنه ، دارم خواب میبینم 
فوجی : تزوکا تو هم الان اونو دیدی!
تزوکا : من باورم نمیشه 
کایدو : من عقلم و از دست دادم ، اون الان این کار کرد واقعا
اینویی : احتمال اینکه ریوما تو ۱ هزارم ثانیه عاشق شده باشه 0 درصد هستش

مومو" هممون با فشار به هم رفتیم داخل و زل زدیم بهشون"

ایجی "ریوما تا ما رو دید بلند شد و به سمتمون اومد"

ریوما : بالاخره اومدین ، ۳۰ دقیقه هست منو اینجا کاشتین خودتون هم نیومدین... 
"یه دفعه دیدم همشون با تعجب نگام میکنن و با این کارشون خندم گرفت "

مومو "ما همینجوری زل زده بهش ، اولش پرسید چرا دیر کردیم بعد بهمون نگاه کرد و خندید ، نمی‌دونم دلیل خندش چی بود"

ایجی "بعد حرف ریوما و عجیب خندیدنش یهو دختره پاشد و رو کرد سمت ما و گفت"
کارن "فقط خدا خدا میکردم خندم میگیره من...."

کارن : من نمیدونستم شما با ریوما دوست هستید وگر نه تا سر حد مرگ کتون میزدم 
ایجی : مگه ما چیکار کردیم ، البته شما یه کاری کردین باید به ما جواب پس بدین🤨
ریوما: ما کاری نکردیم که جواب پس بدیم
ایجی : اوووو همین الان که کارن اومد داخل کافی شاپ چی شددد
کارن : منظورت ههههه(خنده)
ریوما : (خندههه) منظورم اینه منو کارن همدیگرو از قبل می‌شناختیم
کارن : منو ریوما تو آمریکا همکلاسی بودیم خیلی هم با هم صمیمی هستیم واسه همین همو بغل کردیم
مومو : ریوما! این راست میگه
ریوما : آره همینطوره
اینویی : طبق محاسبات من ریوما داره راستش رو میگه
مومو : هوف! خیلی ترسیدم
ریوما : چرا مگه کارن چشه
مومو : نمی‌دونم یه جوریه
کارن : وقتی یه دل سیر زدمت می‌دونی چجوری هستم 
مومو : ها ها! من متاسفم ببخشید دیگه نمیگم 
ریوما : ولش کن کارن 
کارن : هوف باشه ، فقط اینکه شما اینقدر احمق هستین که نمیدونین دوستتون یکی دیگه رو دوست داره اون وقت می‌رین دنبال دخترای دیگه که رو تور کنن
ایجی : ولی ما فقط می‌خواستیم ریوما نتها نباشه
مومو : ریوما کجا میری صبر کن... ریوما با تو ام
تاکا : دقیقا همون چیزی شد که نباید میشد 
اویشی : ببینم تو الان چی گفتی

نویسنده : امویرS

[ جمعه 26 آذر 1400 ] [ 8:59 ] [ Hasti ] [ بازدید : 75 ] [ نظرات (3) ]
حلقه وحشت قسمت 1

مومو : چند روزی بود که اصلا حوصله نداشت ، همش سرش تو گوشی بود .... 

ما هممون قراره تا چند ماه دیگه ازدواج کنیم ولی اون.....
هر چقدر هم بهش میگیم پسر به فکر ازدواج و آینده باش گوشش بدهکار نیست که نیست ، دوست ندارم اینجوری ببینمش بیخیال همه چیز 

ایجی : مومو چیزی شده ، انگار که ناراحتی 

مومو : ناراحت؟ یعنی شما ناراحت نیستین ما قراره ازدواج کنیم پس ریوما چی اون چی میشه.. 
با این حرفم همه سرشون رو پایین انداختن

ایجی : مگه چند بار بهش نگفتیم گوشش بدهکار نیست ، اصلا اهمیت نمیده 

مومو : من باید برم خداحافظ

ایجی : کجا میری صبر کننن... مومو با تو ام 

اویشی : ببینم شما فکری برایش ندارید ؟ منظورم ریوماعه

ایجی : من یه نقشه دارم!

اویشی : چی ؟!

ایجی : ما از طرف ریوما یه دختر رو به کافی شات دعوت میکنیم از اون طرف هم به ریوما زنگ می‌زنیم و میگیم ما اونجاییم تا بیاد اونجا بعدش ما نمیریم و ریوما دختره رو میبینن با هم دوست میشن قرار میزارن و تاماممم ، بعدش هم ازدواج

کایدو : اون احمق اصلا با کسی دوست میشه 

فوجی : نقشه خوبیه البته اگه بشه عملیش کرد

اینویی : احتمال اینکه موفق بشیم ۷۰ به ۳۰ هستش تاکا. تو نظری نداری؟

تاکا : به نظرم فکر خوبی نیست به مومو نگفتیم اگه ریوما بفهمه ناراحت میشه 

اینویی : تزوکا تو چه فکری میکنی

تزوکا : امیدوارم موفق بشیم

فوجی : تزوکاااا این حرفا از تو بعیده 

تزوکا : شما همه تصمیمات رو گرفتین به من ربطی نداره

فوجی : 😐....

___

ناناکو : ریوما بیدار شووو ، با تو اممم دیرت میشهههه

ریوما : عاممممم خوابم میاددد صبر کن الان پا میشم 

ناناکو : برو دست و صورتت بشور بیا غذا بخور 

ریوما : باشه 

ناناکو : بخور که به کاروپین هم غذا دادم 

ریوما : خیلی ممنون خوشمزه بود من باید برم دیرم شده خداحافظ

ناناکو : باشه برو مراقب خودت باش 

ریوما : باشه 

ایجی : بچه ها به نظرتون امروز چی میشه 

فوجی : من برای عصر لحظه شماری میکنم

اویشی : من واقعا نگرانم 

کایدو : آهای داره میاد 

ریوما : سلامم

ایجی : بچه جون امروز حالت چطوره ر

یوما : خوب میشم اگه خفم نکنی 

فوجی : ریوما همه تصمیم گرفتیم عصر تو کافی شاپ

کاناکی جمع شیم ، ساعت ۶ تو هم بیا 
ریوما : برای چیزی ، اتفاقی افتاده ؟
اویشی : نه همینجوری ، یه دورهمی کوچولو
ریوما : آها که اینطور باشه حتما

نویسنده : امویرS

راستی معرفی این رمان هم گذاشته بودم نوشته بودم شخصیت ها کی هستن ولی اسماشون نگفته بودم😂😂

یه یه ساعت دیگه چک کنید ویرایش کردم میتونید ببینید🌚🌚

[ چهارشنبه 24 آذر 1400 ] [ 18:27 ] [ Hasti ] [ بازدید : 110 ] [ نظرات (3) ]
آخرین مطالب
زیباترین ها❤..:) (دوشنبه 06 تیر 1401)
کاسپلی ریوما🍊🧡 (دوشنبه 06 تیر 1401)
ایده نقاشی ریوما🤍 (دوشنبه 06 تیر 1401)
🎀درستع یا نع🎀 (پنجشنبه 26 خرداد 1401)
🔥اطلاعیع🔥 (دوشنبه 23 خرداد 1401)
خبر❤️‍🔥 (یکشنبه 22 خرداد 1401)
حلقه وحشت قسمت 17و18 (یکشنبه 22 خرداد 1401)
🤨آغاااا چراععععع🤨 (یکشنبه 22 خرداد 1401)